کوه واشی

 

۲۷۸۳

 
 

کوه سلیمان کش

 

۳۲۱۰

 
 

کوه پیاز مرگ

 

۳۴۱۲

 
 

کوه دیلار

 

۳۳۸۲

 
 

کوه منگوچال

 

۳۴۱۱

 
 

کوه چال یورد

 

۲۹۴۷

 
 

کوه بزمیچال

 

۳۳۸۴

 
 

کوه خولرز

 

۳۴۸۹

 
 

کوه سفیدلد

 

۳۸۰۴

 

۳-۳- زمین شناسی
آبخیز جلیزجند در زون زمین‌شناسی البرز در زیر زون جنوب مرکزی که در آن رسوبات مزوزوئیک توسط رسوبات ائوسن (سنوزوئیک) پوشیده است، واقع گردیده و سازندهای دارای رخنمون در آن به تبع قرارگیری در زون جنوبی ـ مرکزی مربوط به دورانهای زمین‌شناسی مزوزوئیک و سنوزوئیک و کواترنری می‌باشند.
قدیمی‌ترین سازند در این آبخیز سازند شمشک و جوانترین آنها رسوبات موجود در بستر آبراهه‌های آن می‌باشند. سازندهای شمشک لار، کرتاسه، فجن، زیا رت، کرج، قرمز و نهشته‌های منفصل و سخت نشده کواترنری به ترتیب از قدیم به جدید سطح آبخیز جلیزجند را تشکیل داده‌اند. از دیدگاه سنگ‌شناسی به طور عمومی منطقه از دو سری رسوبات به هم پیوسته (سنگها) و نهشته‌های رسوبی منفصل بوجود آمده که سنگهای آن خود به پنج گروه سنگهای رسوبی شیمیایی، شیمیایی تخریبی، آواری تخریبی، آذر ـ آواری و آذرین آتشفشانی قابل تفکیک هستند. نهشته‌های منفصل نیز شامل رسوبات واریزه‌ای لغزشی، پادگانه‌های آبرفتی، خاکهای اراضی کشاورزی و پوشش نهشته‌های منفصل دامنه‌ای می‌باشد. سنگهای حوضه آبخیز مورد مطالعه از نظر حساسیت به فرسایش در پنج گروه توصیفی خیلی مقاوم به فرسایش، مقاوم به فرسایش، نسبتاً فرسایش‌پذیر، فرسایش‌پذیر و سست و حساس به فرسایش تفکیک شده و از نظر کمی برای مدل برآورد رسوب PSIAC از یک تا ده (۱۰) رتبه‌بندی گردیده‌اند. بر این مبنا ۳۸۵۷ هکتار معادل ۲۳ درصد از سطح حوضه دارای فرسایش‌پذیری خیلی کم تا کم می‌باشد و حدود ۳۲۳۰ هکتار از اراضی این حوضه معادل ۱۹ درصد از سطح آن از اراضی با فرسایش خیلی زیاد را تشکیل می‌دهد. حدود ۸۶۶۵ هکتار و معادل ۵۲ درصد از کل آبخیز جلیزجند دارای فرسایش‌پذیری زیاد می‌باشد و حدود ۱۰۲۷ هکتار نیز فرسایش متوسطی دارند. از دیدگاه تکتونیکی گستره طرح مورد مطالعه در زون ساختار البرز واقع گردیده و گسله‌های مشاء، فیروزکوه در جنوب آن و گسله‌های لارد کمرو کهنو در شمال آن واقع شده‌اند. در گستره طرح سه تاقدیس و چهار ناودیس با امتداد تقریبی شرقی ـ غربی (شمال شرق ـ جنوب غرب) وجود دارند که همگی در سازندهای کرج قابل مشاهده‌اند. دو مورد از آنها نیز به صورت تاقدیس در سازندهای ژوراسیک و کرتاسه در ارتفاعات نالی فیر و کهوپور دیده می‌شوند. دره‌های اصلی عمدتاً در امتداد محورهای ناودیس موجود در سازند کرج شکل یافته و پس از رسیدن به تقاطع درزه‌های برشی عمود بر محورهای ناودیس‌ها به سمت جنوب تغییر مسیر داده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از نظرگاه زلزله‌خیزی آبخیز مورد مطالعه تحت تأثیر گسله‌های مشاء و فیروزکوه بوده و در درجه‌ بعدی از سایر گسله‌ها نظیر خزر و شهرآباد و تپه نیاد تأثیرپذیر است. در نظر گرفتن شتاب ثقلg 0. 22 برای زلزله مبنای طرح سازه‌های مهمی نظیر سدهای سنگ و ملاتی پیشنهاد می‌شود. از دیدگاه ژئومورفولوژی آبخیز جلیزجند از واحدهای کوهستان، تپه‌ماهور، فلات و دشت میانکوهی تشکیل شده که در این واحدها تیپهای دامنه منظم و نامنظم قابل تشخیص بوده و در این تیپها نیز ۱۵ رخساره مختلف ژئومورفولوژیکی تفکیک و متمایز شده‌اند. ۱۲۹۱۶ هکتار از سطح این آبخیز از واحد کوهستان و بقیه آن را واحدهای تپه‌ماهور به وسعت ۱۲۴۸٫ ۵، فلات ۱۱۶۶٫ ۵ و دشت میانکوهی ۱۴۴۸ هکتار تشکیل داده‌اند. در این میان، رخساره‌های سنگی حدود ۴۰۰۰ هکتار از سطح این آبخیز تشکیل داده و بقیه ۱۲۷۸۰ هکتار آن قابلیت احیاء و پوشش گیاهی را دارا می‌باشد. بنابر این حدود ۴۰۰۰ هکتا از اراضی این حوضه به دلیل صخره‌ای و بهمن‌خیز بودن کاربری حفاظتی دارند. آبراهه‌ها V شکل باز تا U شکل و کانیونی در آهک با الگوی موازی، شاخه‌ای تا شبه‌درختی بوده و اشکال فرسایش سطحی، شیاری، خندقی، توده‌ای، کناره‌ای و شخم در جهت شیب در فلاتها و مناطق بهمن‌خیز در سطح این آبخیز دیده می‌شوند. سنگهای آهکی سازندهای لار، کرتاسه، تیزکوه و توفهای شیشه‌ای ضخیم لایه سبزرنگ به عنوان قرضه سنگی مناسب بوده و برداشت شن و ماسه و مصالح مخلوط از آبرفتهای بستر رودخانه و واریزه‌ها و کوهرفت‌ها به شرط رعایت اصول حفاظت خاک و آبخیزداری بلامانع است. این حوضه به دلیل عدم راه دسترسی مناسب به داخل آن از محدودیت انتقال مصالح به داخل آن روبرود بوده و بنابر این بایستی تنها از مصالح سنگی موجود در آن استفاده نمود و این موضوع بسیار جدی برای کارشناسان تلفیق و سازه خواهد بود. بنابراین برای حمل سنگ از محل برونزد رخنمون سنگی سازندهای لار، تیزکوه، زیارت و آهکهای کرتاسه به سایر مناطق حوضه بایستی آیتمی جداگانه در متره و برآورد به صورت خاص مدنظر قرار داد.
زمین‌شناسی عمومی:
زمین‌شناسی عمومی البرز بیشتر براساس چینه‌شناسی سنگی مطالعه شده و کمتر با یک نگرش کلی از تمام زون به آن نظر افکنده شده است. تا کنون با یک چنین نگرشی توسط اشتوکلین ۱۹۷۴، نبوی ۱۹۷۱، بزرگ‌نیا ۱۹۷۲ و بربریان ۱۹۸۳ و… صورت پذیرفته است که می‌توان آن را به عنوان اساس مطالعات خود قرار داد.
پرکامبرین:
سنگهای دگرگونی پرکامبرین در قسمت‌های شمالی و داخلی البرز رخنمون دارند. این سنگها که شیت‌های گرگان نام گرفته‌اند. توسط سنگهای غیردگرگون کهر پوشیده می‌شوند. شیت‌های گوناگون که متأثر از فازهای کوهزایی پرکامبرین بالایی می‌باشند، نا
پیوستگی زاویه‌‌داری با سازند کهر می‌سازند. سازندهای بایند، باروت، سلطانیه و زاگون متعلق به کامبرین با ناپیوستگی زاویه‌دار بر روی سنگهای کهر قرار می‌گیرند که این ناپیوستگی نشان از فاز کوهزایی مهم بین پره‌کامبرین و پالئوزوئیک دارد. سری‌های سلطانیه و باروت در ناحیه دلیچایی، آئینه ورزان رخنمون دارند. (Allen bach 1966) براساس مطالعات انجام شده سریهای پره‌کامبرین بالایی، کامبرین و یا پالئوزوئیک زیرین در بخش غربی البرز گسترش داشته و به سمت شمال حذف می‌‌شوند.
پالئوزوئیک:
سکانس چینه‌شناسی البرز در دوران پالئوزوئیک شبه ایران مرکزی است. این سکانس در بین دو کوهزایی پره‌کامبرین بالایی (بایکانین) و کوهزایی تریاس پسین (Early Kimmerian) پلاتفرمی را می‌سازد که در سراسر ایران مرکزی و البرز گسترش دارد. سکانس پلاتفرمی شامل سازند ماسه‌سنگ لالون است که به تدریج روی رسوبات زاگون قرار می‌گیرد و خود توسط سازند آهکی میلا دنبال می‌شود. سپس سازند غالباً شیلی و ماسه‌سنگی اردویسین لشگرک که در منطقه نبود چینه‌شناسی دارد بر روی آن می‌نشیند. سیلورین، دونین زیرین و میانی در البرز با نبود چینه‌ای کلی مشخص شده است که آن را به فاز خشکی‌زایی کالدونین نسبت می‌دهند. سریهای دونین بالایی شامل یک واحد ماسه‌ای شیلی است که به صورت ناپیوستگی هم‌شیب به دنبال طبقات قدیمی آمده و توسط رسوبات دریایی آهکی ادامه می‌یابد که مجموعاً سازند دونین میانی ـ کربونیفر زیرین جیرود را می‌سازند. در دوره کربونیفر اختلاف بین بخش شمالی و جنوبی البرز بوجود می‌آید. به طوری که در دامنه شمالی رسوبات گسترش یافته تورنزین، تا، نامورین به وضوح قابل تشخیصند. (بزرگ‌نیا، ۱۹۷۳) ولی در دامنه جنوبی فقط رسوبات مربوط به کربونیفر زیرین مشاهده می‌شود که بخش بالایی سازند جیرود را می‌سازد. در کربونیفر بالایی نبود چینه‌ای در سراسر البرز حاکم بوده است که آن را متأثر از فاز کوهزایی هرسی‌‌نین می‌دانند. این نبود در قاعده پرمین کاملاً مشهود است. در انتهای پالئوزوئیک نیز سازندهای دورود، روته و نسن به سن پرمین میانی تا پایانی در البرز جنوبی رخنمون دارند.
مزوزوئیک:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت