داد خــــواهــــان در عنـــان آویختـــه
واژگانفتراک: ترک بند. (دهخدا)
معنی و مفهومشور و فتنه در دوال زین مرکب تو جا کرده و محکم ایستاده است، دادخواهان بیچاره به افسار این فتنه چنگ زده و اسیر فتنه‌ات شده‌اند.
آرایه‌های ادبی‌فتنه در استعاره‌ی مکنیه از نوع تشخیص، به جانداری مانند شده است که افسارش را به زین مرکب شاه بسته باشد و پا به پای او برود.
۸۲ - ای بـــه مــویــی آســمان را از جفـــا
بـــر ســر مـــن هــر زمــان آویختـــه
معنی و مفهومای کسی که از روی ستم‌کاری، آسمان را به تار مویی بالای سر من آویخته‌ای و هر لحظه بیم فرو ریختن آن است.
۸۳ - در تــو آویــزم بــه مــویـی، کـز غـمت
شــد بــه مـویـی، کــار جــان آویختـــه
معنی و مفهومدر تو چنگ می‌زنم و از تو چاره می‌خواهم، حتّی اگر به رشته‌ مویی متصل باشم؛ چرا که از غم عشق تو، کار جان به جای بسیار باریک و حسّاسی رسیده است.
آرایه‌های ادبیکار جان به مویی آویخته شده کنایه از آن است که کارش حسّاس شده و به جای باریکی کشیده شده است.
۸۴ - جــور بـس کـن، خاصّه چون کسری ز عـدل
شــــاه، زنجــــیر امـــــان آویختــــه
معنی و مفهومای معشوق، جور و ستم را به پایان برسان، به خصوص اینک که شاه اخستان زنجیر امانی از جنس عدل و انصاف همانند زنجیر امان انوشیروان آویخته است.
آرایه‌های ادبیبیت تلمیح به زنجیر عدل انوشیروان دارد. جور و عدل با هم تضّاد دارند.
۸۵ - بـرق تیـغش دیـده‌بـان درمـلک و دیـن
ابــر جـودش میـزبان در شـرق و غـرب
معنی و مفهومبرق شمشیر شاه همانند دیده‌بانی، از دین و مملکت پاسبانی می‌کند و کرم و بخشش او مانند ابری در مشرق و مغرب (تمام دنیا) به عنوان میزبانی، از مردم پذیرایی می‌کند.
آرایه‌های ادبیبرق تیغ شاه، به دیده‌بانی برای دین و مملکت مانند شده است. ابر جود اضافه‌ی تشبیهی است. بخشش و جود شاه به ابری شبیه شده است که در شرق و غرب می‌بارد و همه را بهره‌مند می‌کند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بند هفتم:
کلمات قافیهجهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیها ن
حرف روین
حروف الحاقیندارد
ردیفدربسته‌ام
۸۶ - نـــامــرادی را بــه جـــان دربســته‌ام
خـــدمـــت غـــم را میـــان دربســته‌ام
معنی و مفهومناامیدی و ناکامی‌های زندگی را به جان خویش بسته‌ام (از همه چیز نا امید شده‌ام) و آماده خدمت‌گزاری به غم و اندوه شده‌ام.
آرایه‌های ادبیمیان بر بستن کنایه از آماده‌ی کاری شدن است.
۸۷ - عــالـمی پــر تــیر بــاران جفــاســت
بـــر حقــم، گـر چشـم جــان دربســته‌ام
معنی و مفهومدنیا از جور و ستم که همچون تیر می‌بارد، پر شده است و اگر من چشم جانم را بسته‌ام تا آسیبی از جفا بدان نرسد، برحق هستم و کارم صحیح است.
آرایه‌های ادبیتیر باران جفا اضافه‌ی تشبیهی است. ظلم و ستم در ناخوشایندی و گزند رسانی به تیر مانند شده‌اند. چشم جان اضافه‌ی استعاری از نوع تشخیص است.
۸۸ - آمــــدم تســـلیم در هـــرچ آمــــدم
دیــــده‌ی امیــــــد از آن دربســــته‌ام
معنی و مفهوم: درمقابل هر آن‌چه برای من پیش بیاید تسلیم شده‌ام و به همین دلیل است که دیگر امیدی ندارم و نا امید شده‌ام.
آرایه‌های ادبیدیده‌ی امید اضافه‌ی استعاری از نوع تشخیص است.
۸۹ - ســـر بـــه تیـــغ دشمـــنان در داده‌ام
در بــــه روی دوســــتان دربستـــــه‌ام
معنی و مفهوممن سرم را تسلیم تیغ دشمنان کردم و در به روی دوستان خویش بسته‌ام؛ زیرا دیگر امیدی به زندگی ندارم.
آرایه‌های ادبیدوست و دشمن آرایه‌ی تضّاد ساخته‌اند.
۹۰ - روز هـــم جنســان فــرو شــد، لاجــرم
روزن دل ز آســــــــمان دربستــــــه‌ام
واژگانروزن: سوراخی که شعاع آفتاب از راه آن به درون خانه تابد. (دهخدا)
معنی و مفهومبه ناچار روز هم‌نشینان من به پایان رسید، به همین دلیل روزنه‌ی دل خویش را بر آسمان بسته‌ام تا دیگر آسمان بر دل من نتابد و در دل من همیشه شب باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...